اللهم عجل الولیک الفرج 

کد دعای فرج برای وبلاگ

♥لاله های خونین♥
♥لاله های خونین♥ | صفحه اصلي تماس با ما عناوين مطالب ورود
نويسندگان
علماي شيعه
آيت الله خامنه اي

آيت الله سيستاني

آيت الله وحيد خراساني

آيت الله صافي گلپايگاني

آيت الله مکارم شيرازي

آيت الله شبيري زنجاني

دانش نامه ي مهدويت
مهدويت امام زمان (عج)
کارنامه ي عمليات
جنگ دفاع مقدس
وصيت نامه ي شهدا
<وصيت شهدا
حديث
حديث موضوعي

گفتم کلید قفل شهادت شکسته است!

یا اندر این زمانه، در باغ بسته است؟

خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست!

در بسته نیست پال و پر ما شکسته است!

این دوره فقط نه عصر انسان سازی است

عصر اتم و سرعت و آسان سازی‌ست

تا وقت کسی صرف تماشا نشود

قبر شهدا دچار «یکسان‌سازی» است

روی شانه ی غیرت یاد جبهه ها مانده ست

مرگمان اگر دیدید پرچمی رها مانده ست

رفته اند اما نه! کوله بارشان باقیست

بر زمین نمی ماند، شانه های ما مانده ست

[ دو شنبه 15 مهر 1392 ] [ 15:31 ] [ امیر حسین زاهدی ]

شهدای گمنام

ای کاش می شد تا تو را در مامن گمنامیت رها کنیم و بگذریم که تو اینچنین میخواستی .اما ای عزیز اجر تو در کتمان کردن است و اجر ما در افشا کردن تا تاریخ در افق وجود تو قله های بلند تکامل انسانی را ببیند .

 

[ شنبه 13 مهر 1392 ] [ 14:25 ] [ ♦امید رضا زارعی ]

 

دوباره روزای سیاهِ، بیچارگی رسیده

 

توی خونه ی سینه خالی ، از عکس یک شهیدِه

 

دیگه نگاهامون ، به زمین کرده عادت

 

توی آسمونِ دل ، نمیاد عطر شهادت

 

از این سیاهی به خدا ، شهدا شرمنده ایم

 

خالی شده جای شما ، شهدا شرمنده ایم 

 

ما اونایی هستیم که گفتیم، رزمنده ایم همیشه

 

ولی یه روز اومد که دیدیم، تیشه زدیم به ریشه

 

حسرتمون امروز ، آسمونِِ بهشته

 

حسرت گلای ، لاله گونِ بهشته

 

دلی که تنگه می خونه ، شهدا شرمنده ایم

 

حضرت زهرا (س) می دونه ، شهدا شرمنده ایم

[ شنبه 13 مهر 1392 ] [ 14:25 ] [ ♦امید رضا زارعی ]
 
  اگــر شهادت نبود

  

شهــادت غیــرت است.

دین، شهادت را به دنیا آورد، تا بی غیرتی فرصت نیاورد که جهان را، پر بلا کند!

دین، محمد صلی الله علیه و آله است؛ و شهادت، حسین علیه السلام.

[ جمعه 12 مهر 1392 ] [ 23:28 ] [ ♦امید رضا زارعی ]
 

جانباز شیمیایی

 

 مولای من مرا بیاد بیاور؛ آن لحظه‌ای که در شب تاریک در فاو، شلمچه، جزیره مجنون و... با آنانی که می شناختیشان، یک‌صدا تو را فریاد می زدیم.

من همان فرد کوچک و ناچیزی بودم که با لحن ساده خود یابن الحسن می‌گفتم و سرود العجل سر می‌دادم..
همانی که تفنگ "ام یک" از من بلندتر بود...

[ جمعه 12 مهر 1392 ] [ 23:26 ] [ ♦امید رضا زارعی ]




ای شهید، ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود برنشسته ای!
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش...

[ جمعه 12 مهر 1392 ] [ 23:21 ] [ ♦امید رضا زارعی ]

آمده‌ام ای خوب‌ترین، ای بهترین ، ای مهربان‌ترین ، تا در میهمانی بندگانت مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی . . . الهی العفو ، العفو ، العفو… *** یک عمر تماشای دری خون آلود / یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود کم کم به علی بال پریدن میداد / ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . . التماس دعا . . . دلت را با خداوند آشنا کن / ز عمق جان خدایت را صدا کن دل غفلت زده مانند سنگ است / مس دل را به یاد او طلا کن به پیش او گشا دست نیازی / به درگاه بلند او دعا کن . . . التماس دعا . . . امشب این دل یاد مولا می کند / لیلة القـدر است و احیا می کند بشنو ای گـوش دلها بی صدا / نغمه ی فـزت و رب الکعبه را . . . خدایا ، بحق شهید شب های قدر تقدیر ما را محبت و ولایت و پیروی راه مولا علی علیه السلام رقم بزن آمین . . . . در برج ولا مهر جهان تاب علیست / در شهر علوم نبوی، باب علیست از اول خلقت بشر تا امروز / مظلوم ترین شهید محراب علیست . . . التماس دعا

[ جمعه 12 مهر 1392 ] [ 23:20 ] [ ♦امید رضا زارعی ]

 

 

( خاطرات رو حانی پاسدا و جانباز عباسعلی زارعی)

بعد از عملیات فاو ما چهار نفر قبضه ی خمپاره ی 81 داشتیم که دم غروب بود کنار سنگر نشسته بودیم . تصمیم بر این شدیک نفر برود داخل سنگر چایی درست کند . که نگاه سه نفر به من بود که من بروم و چای درست کنم .تا رفتم داخل سنگر کبریت زدم چراغ را روشن کنم خمپاره سود کشید و سه نفر به شهادت رسیدند ومن در عالم بی کسی تنها ماندم.

ای مسولین خداوند شهدا را گلچین می کند بیاید تا  دست در دست هم بدهیم و راهشان را ادامه دهیم 

( شهادت کار هر کسی نیست دل می خواهدوعشق )

 

[ جمعه 12 مهر 1392 ] [ 11:51 ] [ ♦امید رضا زارعی ]
 

این بار...

آمــدم ســـر مزارتان که بگویم

خیلی نگـــران نباشـــید!

مـــا راه را بلدیم...

راه حســـینی بودن را،

راه علی وار زیســــتن را،

از کودکی یادمــــان داده انــد!

هـــمه را در کتاب ها خوانده ایم...

شـــاید از ترس معلم،شــاید برای نمره ی بیست!!!

خــلاصه خوانده ایم...

هنـــوز "راه روشن زندگی" را که در کتاب دینی بود ،حفظیم!

ولی این روزهـــا در شهرمان کمی هـــوا "تاریک" است

نه این که ســـیاه باشد... نـه!

فقط  "راه روشن زندگیمان"  کمی تیره شده!!

جلوی پایمان را نمی بینیم

گاهی پایمــان می لغــزد...

آمـــدم بگویم :

 

لـــطفــا" مواظب راه رفـــتنمـان باشید!!!

 

 

[ پنج شنبه 11 مهر 1392 ] [ 16:51 ] [ ♦امید رضا زارعی ]
 


بیت المال

حدودای سال 90 بود در هفته دفاع مقدس حاج آقا قرائتی تعریف میکرد که ما آخوندهارو خیلی سخت میشه گریاند !

اما یکی از رزمندگان خاطره ای تعریف کرد که اشکمونو در آورد !

گفت : تو یکی از عملیات ها که شب انجام می شد قرار بود از جای عبور کنیم که مین گذاری شده بود ... مجبور بودیم از اونجا رد بشیم چاره ای جز این نداشتیم .

گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم ؟

چندتا از رزمنده ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند ...

وقتی میخواستند راه باز کنند  میدونستند که زنده نمی مونند . چون با انفجار هر مین دست ، پا ، سر ، بدن یک جا متلاشی میشود !

داوطلب ها پشت سر هم راه افتادن برای باز کردن راه ... صدای مین می آمد .

همین زمان متوجه شدم یکی داره بر میگرده !

گفتم شاید ترسیده  ! بالاخره جان عزیزه و عزیزی جان باعث شده برگرده...

گفتم خودمو نشون ندم شاید ببینه خجالت بکشه !

بعد چند دقیقه متوجه شدم یکی داره میره سمت محل مین گذاری شده.. رفتم سمتش گفتم وایسا کجا میری ؟ گفت دارم میرم محل مین گذاری شده دیگه !!

گفتم تو جزو کسائ بودی که داوطلب شده بودند چرا برگشتی ؟!

گفت : آخه پوتینم نو ( تازه) بود خواستم اونو در بیارم با جوراب برم و بیت المال حیف و میل نشود . اون پوتین بمونه یکی دیگه ازش استفاده کنه...!!!

قابل توجه مسئولان کشور ! یک روز یک جائی جواب گوی این اشخاص خواهید بود ! کار نکنید اون روز خجالت زده باشید .

 

 

[ پنج شنبه 11 مهر 1392 ] [ 16:49 ] [ ♦امید رضا زارعی ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
درباره وبلاگ

♥♥♥تمام لاله‌ها سرخ‌اند و محزون صميمي، مقتدر، همواره مجنون شهيدان، عاشقان محض، بردند براي لاله‌ها، دسته گُلِ خون غريب و خسته و فرتوت مانده است به شوق لحظه باروت مانده است خدايا! استجابت كن دلم را كه پشت يك غزل تابوت مانده است از آن فصل سكوت و تيره زاري به دنبال صداتم، سبزِ جاري! «شهادت استخوان‌بندي عشق است» چه تشريح قشنگي از قناري! ثناگويِ نگاهت اي كبوتر به طرز فكر و راهت اي كبوتر شنيدم وعده‌اي با عشق داري خدا پشت و پناهت اي كبوتر! تنيده در تنم پاييز، پاييز ندارم همتي مست و جنون‌خيز تو رفتي و دعا كن اوج گيرم شبي از پلكان ماه، من نيز ♥♥♥
لینک دوستان
آرشیو مطالب
امکانات وب

کد موزیک آنلاین برای وبگاه

parsskin go Up